فیلم جدید اکتای براهنی رکورد زد | «پیرپسر» ۵۰ میلیاردی شد! اولین تصویر از پوستر رسمی فیلم جدید بهرام افشاری + عکس ویدئو | امیرحسین رستمی درباره علت مهاجرت نکردنش از ایران گفت حضور مجتبی جباری در مراسم رونمایی کتاب «آبی آنتیک» + عکس «کارناوال» را مخاطب جلو‌ می‌برد | هنر گفت‌وگو با مردم به سبک رامبد جوان سه کتاب تازه نشر ماهی برای علاقه‌مندان به علم نگاهی به نمایش «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» | سرگیجه‌ای خنده‌آور اما گزنده نخستین تصویر از غول مهربان سریال هری پاتر + عکس بغض عجیب یوسف تیموری | آقای بازیگر طلب حلالیت کرد + فیلم فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۲۶ و ۲۷ تیر ۱۴۰۴) اختتامیه کنگره ملی شعر «توس تا نیشابور» در مشهد برگزار می‌شود همه چیز درباره سریال آلا + خلاصه داستان، بازیگران و تیزر مسابقه «شادآباد» روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش «یعقوب صباحی» بازیگر پیشکسوت تئاتر در خاک آرام گرفت آغاز اکران بین المللی فیلم خدای جنگ معرفی چند کتاب درباره نسبت فوتبال و زندگی | فراتر از زمین بازی «دورهمی بانوی اول» با بازی بهاره رهنما در مشهد روی صحنه می‌رود انتشار فراخوان جایزه جهانی کتاب سال
سرخط خبرها

پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت

  • کد خبر: ۳۱۴۲۰۸
  • ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۲
پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت
یکی از کتاب‌های کهن و منابع معتبر درباره تاریخ زندگانی امام حسین (ع) «الفتوح»، نوشته احمد بن اعثم کوفی، از اوایل قرن چهارم هجری است.

به گزارش شهرآرانیوز، این کتاب روایت بخشی از تاریخ اسلام، از زمان رحلت پیامبر (ص) و آغاز ماجرای سقیفه تا حدود یک سده پس از آن، است، اما به ویژه بابت گزارش مفصل واقعه عاشورا اهمیتی دوچندان دارد.

پسرى که پاره تن رسول خدا بوداین کتاب را، که در اصلی به عربی است، خوشبختانه، یک یا دو تن از حدود تایباد و خواف، محمد بن احمد مستوفی هروی و ــ پس از درگذشت او ــ محمد بن احمد مابیژن آبادی، در اواخر قرن ششم هجری، گویا به توصیه وزیری از وزرای خوارزمشاهیان، به فارسی ساده و روانی برگردانده‌اند که امروز هم به سادگی می‌شود از آن بهره گرفت و حظ برد.

از این ترجمه، آنچه اینجا برای ما اهمیت دارد فصل ششم بخش دوم آن است که با «بیعت خواستن یزید از امام حسین (ع)» آغاز می‌شود و با «ذکر روایات درباب شهادت حسین بن علی (ع)» پایان می‌یابد. در این پاره اخیر، مؤلف، ضمن نقل اخبار مربوط، به تولد امام نیز اشاره می‌کند، تولدی که تهنیت و تسلیت توأمان پروردگار را درپی دارد.

چنین گویند که حضرت رسالت پیش از وقوع [واقعه کربلا]بار‌ها از شهادت حسین ــ علیه السلام ــ حکایت‌ها گفته و مردم را از آن حادثه آگاهی داده بود، چندان که از اصحاب احادیث و ناقلان اخبار چنین روایت شده است که‌ام الفضل، دختر حارث بن عبدالمطّلب، منکوحه عباس بن عبدالمطّلب، در تولد حسین بن على ــ علیه السلام ــ چنین گفت که «شبى از شب ها، خوابى دیدم که از آن نیک بترسیدم. به نزدیک مصطفى ــ صلى ا... علیه و آله ــ آمدم و او را گفتم: “یا رسول ا...! خوابى عجب دیده‌ام و از آن سخت ترسیده‌ام؛ مى خواهم که عرض دارم تا آن را تعبیرى فرمایى. ” مصطفى ــ صلى ا... علیه و آله ــ فرمود: “خیر باد! خواب خود را بیان کن.

” گفتم: “اى رسول خداى! چنان دیدمى که از تن مبارک تو پاره اى ببریدند و بر کنار من بنهادندى. ” رسول ــ صلى ا... علیه و آله ــ فرمود: “خوابى نیک دیده اى و نیک خواهد بود. فاطمه من باردار است. او را پسرى آید، و او جزو من باشد. او را به تو دهیم تا او را شیر می‌دهی و پرورش می‌کنی. ”»‌ام الفضل می‌گوید که «از این تعبیر شاد شدم و به خوش دلی از خدمت رسول ــ صلى ا... علیه و آله ــ بازگشتم. هم در آن روز‌ها این خواب محقق گشت. فاطمه پسری بزاد. 

او را حسین ــ علیه السلام ــ نام نهادند. مصطفی او را به من داد تا دایگی او کنم و من بدان خدمت از جان قیام می‌نمودم و به غایت خوش دل می‌بودم. روزی مصطفی به خانه من درآمد و من حسین ــ علیه السلام ــ را در کنار داشتم. مصطفی ــ صلى ا... علیه و آله ــ نزدیک من بنشست و در حسین ــ علیه السلام ــ می‌نگریست. [..]پس من حسین ــ علیه السلام ــ را [..]به مصطفی دادم تا او را نگاه دارد و برفتم [..]. 

چون بازآمدم، هر دو چشم مصطفی ــ صلى ا... علیه و آله ــ گریان یافتم. گفتم: “مادر و پدر من فداى تو باد! چون حسین ــ علیه السلام ــ را به کنار تو نهادم و به طلب آب رفتم، تو خوش دل و خندان بودى؛ اکنون سبب چیست که دل تنگ و گریان شدى؟ ” مصطفى ــ صلى ا... علیه و آله ــ فرمود: “اى‌ام الفضل! در آن لحظه که حسین ــ علیه السلام ــ را در کنار من نهادى و برفتى، من بر روى او شادمانى مى کردم. 

هم در آن زمان جبرئیل ــ علیه السلام ــ بیامد و مرا خبر داد که 'اى محمد! تو این پسر را بدین مرتبه دوست مى دارى و به ناز مى پرورى. امت تو او را بر لب آب فرات تشنه و بى آب بکشند و از کشتن او باک ندارند. ' و مشتى خاک سرخ از دشت کربلا بیاورد و به من داد که، چون او را و یاران او را بکشند خاک آن دشت به تمام از خون آن بى گناهان بدین رنگ سرخ گردد. گریه من از آن جهت است. ”»‌ام الفضل گوید: «چون این سخن از مصطفی ــ صلى ا... علیه و آله ــ شنیدم، در گریه شدم و ناله و زاری کردم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->